یکی از پررمز و رازترین، پیچیده ترین و در عین حال جذاب ترین موضوع هایی که هر انسانی از زمان بدو تولد تا مرگ با آن مواجه می شود عشق است.
روانشناسان بسته به رویکردهایشان تعریف های مختلفی از عشق دارند. جان بالبی با تعریف دلبستگی در دوران ابتدایی کودکی، صحبت از یک نیاز نخستین و ابتدایی در همه نوزادان می کند و آن نیاز به دلبستن به موجودی دیگر است که کنار او ماندن، امنیت ما را تأمین کند. روان تحلیل گرانی همچون فروید عنوان می کنند که افرادی که هنوز به پختگی روانی لازم نرسیده اند، در انتخاب موضوع عشق دچار خطا و اشتباه می شوند، چرا که به دنبال نیازهای ارضاء نشده و تعارض ها برطرف نشده در دوران تشکیل عقده ادیپ و در روابط با پدر و مادر(به عنوان مراقبت کنندگان اصلی) خود هستند.
اما معروف ترین تعریف از عشق را اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن ارائه می کند. او عشق را ترکیبی از چهار عنصر می داند:
۱- توجه
۲- مسئولیت
۳- احترام
4- معرفت
عاشقی از نگاه فروم ابتدا به معنای توجه به فرد مقابل است.دیدنش به شکلی برجسته تر در مقابل دیگران و البته در کنار آن، شامل احترام گذاشتن به فرد مورد توجه است. ریشه لاتین احترام از دیدن گرفته شده و در واقع احترام به این معناست که معشوق را همانطور که هست ببینیم، بخواهیم و بپذیریم . خواسته های او و تمایلاتش را همواره در نظر داشته باشیم و سعی نکنیم او از چیزی را که مطلوب و دلخواه خودمان است بسازیم.
و اما مسئولیت به این معناست که در برابر او احساس مسئولیت کرده و بنا به نیازهای خودمان آینده او و یا هویت فردی او را تهدید نکنیم. چرا که اگر عاشق کسی باشیم باید عاشق نیازهای او و براورده کردن آنها نیز باشیم. نمی شود ادعا کنیم عاشق گلدان گلی گشته ایم اما یادمان برود هر روز به آن آب بدهیم.
و البته معرفت هم که به معنای کسب شناخت از او و خواسته ها و علائق واقعی او است.
اریک فروم در نهایت بیان می کند که عشق آزادی می آورد و نه اسارت. چرا که عشق پخته و بالغ با مالک شدن شخص مقابل در تضاد است. بلکه زمینه آزادی و شادی او را فراهم می کند.
اما این احساس عشق همیشه هم پایدار نمی ماند، گاهی تعارض ها یا حادثه هایی افراد را محکوم به جدایی انتخابی و یا حتی اجباری می کند. اتفاقی که اکثر افراد در طول زندگی خود با آن مواجه می شوند شکست عاطفی یا جدایی است. حادثه ای که بروز آن گرچه اجتناب ناپذیر است اما اتفاقاتی که پس از آن می افتد از دید روانشناسان قابل تحلیل و البته درمان است.
برای مثال برخی از پژوهش ها به نقش نواحی مغزی در بروز مشکل بعد از جدایی یا شکست عاطفی اشاره می کنند. این پژوهش ها بررسی نواحی مغزی افرادی که به تازگی طلاق گرفته اند، در زمانیکه در حال تماشای عکس همسر سابق خود هستند، متوجه فعالیت برخی نواحی خاص شده اند که درست مشابه فعالیت نقاط مغزی افرادی است که دچار اعتیاد هستند. این نقاط به هنگام دریافت پاداش یا به هنگام عدم ارائه محرک، فعال شده و احساس لذت و یا درد و رنج ناشی از ترک را ایجاد می کنند.
براساس این مطالعات رفتارهای طیف افسرده وار تا خودکشی پس از جدایی را قابل تبیین می گردد.
اما اینکه چاره چیست و آیا راه رهایی از این شکست و احساس تلخ ناشی از آن وجود دارد؟
شاید برای شما هم این پاسخ جذاب و بسیار کارآمد باشد. به همین منظور و برای یافتن پاسخ کاربردی این سوال، مؤسسه آموزش عالی مدت کارگاه درمان شناختی رفتاری شکست عاطفی با تدریس دکتر حسن حمیدپور(دکترای تخصصی روانشناسی بالینی) را در نظر گرفته است.
برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام در این دوره آموزشی می توانید بر روی لینک زیر کلیک کنید:
درمان شناختی رفتاری شکست عاطفی
جهت دریافت کلیه اطلاعات مرتبط با کارگاه ها، ایمیل خود را به همراه عبارت MOD به شماره 100042920 پیامک کنید.
نمونه پیامک ارسالی: nasiri@yahoo.com – MOD
پست های مشابه:
سلام.خوب است.لطفا کارگا ه های مجازی هم برگزار کنید.با ارسال مدرک غیرحضوری برای شهرستانی ها ومعلولان.بااحترام